English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4606 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
an infinite verb U فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
competition U رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
competitions U رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
characterization U مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
assumed position U موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
illmitable U محدود نکردنی محدود نشدنی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
weapons tight U جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
actuals U فعلی
actual U فعلی
present-day U فعلی
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
capital value U ارزش فعلی
status quo U وضع فعلی
nonce U مقصود فعلی
current ratio U وضعیت فعلی
current graph U نمودار فعلی
celestial gion U کره فعلی
actual state of affairs U وضع فعلی
present conditions U شرایط فعلی
acceptance by conduct U قبول فعلی
present value U ارزش فعلی
very U واقعی فعلی
present value U ارزش فعلی
present worth U ارزش فعلی
currents U فعلی اخرین اطلاعات
current location counter U شمارنده مکان فعلی
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
current U فعلی اخرین اطلاعات
net present value U ارزش فعلی خالص
current directory U دایرکتوری جاری یا فعلی
for the nonce U برای مقصود فعلی
verbal U فعلی تحت اللفظی
aliens U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
alien U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
physical U ترتیب فعلی کابلها در شبکه
an inceptive U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
an inceptive verb U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
cumulative preferential U سود پس افتاده و فعلی سهام ممتازه
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
do [verb] U روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
To preserve the status quo . U وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
input/output U آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود
up to d. U تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
jump instruction U موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). U این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
an impersonal verb U فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است
operand U عدد یا آدرس فعلی که به جای برچسب یا محل اش استفاده شود
ended U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
end U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
DSW U کلمه داده که از وسیلهای که حاوی اطلاعات وضعیت فعلی اش است ارسال میشود
devices U کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device U کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
men U افراد
trooping U افراد
trooped U افراد
troop U افراد
personnel U افراد
enlistedman U افراد
enlisted personnel U افراد
traces U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
trace U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traced U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
category U طبقه افراد
roll call U نامیدن افراد
platoons U جوخهء افراد
platoon U جوخهء افراد
personnel status U وضع افراد
filler personnel U افراد جایگزینی
liberty men U افراد مرخصی
enlisted personnel U طبقه افراد
enlistee U افراد داوطلب
equal status persons U افراد همپایه
withindoors U افراد داخل
head count U جمع افراد
packed out پر و مملو از افراد
top-level U افراد عالیرتبه
service club U باشگاه افراد
head counts U جمع افراد
cognoscenti U افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
bachelor quarters U منازل افراد مجرد
transfer station U محل انتقال افراد
avast U افراد به جای خود
commando U افراد نیروی مخصوص
commandos U افراد نیروی مخصوص
dependents U افراد تحت تکفل
army deposit fund U پس انداز انفرادی افراد
aptitude area U حیطه قابلیت افراد
swallow one's pride <idiom> U متواضع کردن افراد
billet slip U کارت محلهای افراد
family size U تعداد افراد خانواده
top-level U توسط افراد عالیرتبه
coachload U افراد سوار بر درشکه
morale U روحیه افراد مردم
close station U افراد بدو مرخص
transfer station U محل اعزام افراد
characterization U نوشتن بیوگرافی افراد
play the field <idiom> U با افراد مختلفی قرارگذاشتن
billet slip U لوحه اسکان افراد
the common wealth of learning U افراد اهل علم
noncombatant U افراد غیر نظامی
posse comitatus U دسته افراد پلیس
condemn U محکوم کردن افراد
condemning U محکوم کردن افراد
special olympics U المپیک افراد استثنایی
condemns U محکوم کردن افراد
cimmerian U افراد کشور فلمات
receptee U افراد مورد پذیرش
troops U افراد قسمتها سربازان
rouse out U بیدار کردن افراد
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
target audience U افراد مورد نظر
personal error U خطاهای انفرادی افراد
favouritism U افراد مورد توجه
part owners U افراد شریک المال
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
chartering U بین افراد دلالت کند
charter U بین افراد دلالت کند
rotation U تعویض نوبتی یکانها یا افراد
charters U بین افراد دلالت کند
posse U دسته افراد پلیس جماعت
assembly U محل بسیج افراد احتیاط
chartered U بین افراد دلالت کند
Applicants flooded in. U سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
biographical information blank form U فرم پر نشده بیوگرافی افراد
biographical intelligence U اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
leatherneck U جزو افراد تفنگداران دریایی
Certain notorious ( dubious ) characters . U عده افراد معلوم الحال
aptitude area U حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
posses U دسته افراد پلیس جماعت
Do not admit any outsiders. U افراد غیره را راه ندهید
IMA U قالب ها و خصوصیات افراد است
huddled U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
intransit strenth U افراد در حال حرکت یا انتقال
personal salute U تیر سلام برای افراد
people sniffer U رادار کشف افراد دشمن
lockstep U پیشروی افراد پشت سریکدیگر
huddling U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
troop housing U کوی درجه داران یا افراد
huddles U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddle U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
personal salute U مراسم سلام افراد برجسته
roll call U حاضر و غایب کردن افراد
sociometry U سنجش روابط افراد جامعه
whom it may concern U برای اطلاع افراد ذیربط
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
plotter U رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه
plotters U رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
character guidance U راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
split ticket <idiom> U انتخاب افراد سیاسی برای رای
human machine interface U حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
lunatic fringe U افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
atomistic evalution U ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
army standard score U نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
oral trade test U ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
preference blank U دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
CSE U آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
incremental computer U کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
terminated U محدود
limiting U محدود
moderate U محدود
incomprehensible U نا محدود
indeterminable U نا محدود
moderated U محدود
moderates U محدود
moderating U محدود
indefinite U نا محدود
finte U محدود
lock step U محدود
incomprehensive U محدود
limited access U محدود
limited U محدود
ambient U محدود
finite U محدود
limit U محدود
terminate U محدود
terminates U محدود
limitary U محدود
failures U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failure U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
oligrachy U حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
longtour area U منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
queues U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
Recent search history Forum search
1اصطلاحاترنگ قرمز به فارسب
1confinement factor
1I am good with figures,how about you?
1Any man who does not respect a woman is probably homosexual.
1internalising somatic systems
1It's not business to you
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
1nonconversation
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com